Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-29@04:18:24 GMT

بوی قرمه‌سبزی شیمیایی‌مان کرد

تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۱۹۰۱۹۱

بوی قرمه‌سبزی شیمیایی‌مان کرد

در عملیات‌هایی همچون خیبر، والفجر ۸، کربلای ۵، عاشورای ۴، مرصاد، بیت المقدس ۲ شرکت کردم که در مجموع ۱۰ مرتبه مجروح شدم. از سر تا مچ پایم ۱۰ یادگاری از جنگ را در خود دارد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - جرقه حضور در جنگ را یک نفت‌فروش در ذهنش روشن کرد. در تصورش نبود که سرنوشت به گونه‌ای برایش رقم زده است که دوران طلایی جوانی‌اش را در جبهه بگذراند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او با شناسنامه جعلی خودش را به مناطق عملیاتی رساند. بارها مورد اصابت ترکش و گلوله دشمن قرار گرفت تا آنجایی که ۱۰ یادگاری از جنگ بر تن دارد. با وجود اینکه یک پایش کوتاه‌تر از پای دیگرش شده است، اما از این موضوع ناراحت نیست؛ چرا که روح بزرگش پذیرای این امتحان الهی بود. او امروز لقب جانباز را در پسوند نامش به یادگار از روزهای خاک و خون دارد. این ماجرای زندگی پر فراز و نشیب جانباز «رمضان صادقی مقدم» است.

به مناسبت روز جانباز گفت‌وگوی صمیمی خبرنگار ما با هنرمند جانباز رمضان صادقی مقدم را در ادامه می‌خوانید.

**: از چه سنی وارد جبهه شدید؟

صادقی مقدم: من فرزند آخر یک خانواده پر جمعیت هستم. از آنجایی که باید کمک خرج خانواده می‌شدم، درس را رها کردم و به سرکار رفتم. طی سال‌های متعدد، در مشاغل مختلف مشغول به کار شدم. سال ۶۱ با فردی به نام «داود حسینی» نفت می‌فروختم. او برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده بود، از این رو به من پیشنهاد داد تا من هم ثبت نام کنم. پس از توضیحات وی، من هم علاقمند شدم تا به جبهه بروم. به مسجد محل در ورامین مراجعه کرد، اما بخاطر سن کم و قد کوتاهم نپذیرفتند. چند سال بعد داود حسینی در مناطق عملیاتی جنوب کشور به شهادت رسید.

پدرم یک سال در جهاد سازندگی کار کرد. برادر دیگرم هم در دزفول سرباز بود. به همین جهت اواخر سال ۶۲ در سن ۱۶ سالگی عزمم را جذم کردم تا خودم را به جبهه برسانم. آن زمان برخی شناسنامه‌ها عکس نداشت. از این موضوع استفاده کردم و با شناسنامه دوستم که از من بزرگ‌تر بود، برای اعزام به جبهه ثبت نام کردم.

جانباز رمضان صادقی‌مقدم

حدود ۱۰ نفر از مسجد ورامین برای گذراندن دوران آموزشی به پادگان توحید رفتیم. از این گروه تنها سه جانباز بازگشتند، باقی در عملیات‌های مختلف به شهادت رسیدند. پس از گذراندن دوران آموزشی به منطقه اعزام شدیم. در راه آهن قطار نبود. یک قطار آمد. نیروها شعار می‌دادند «مرگ یا جبهه. ما به پادگان توحید برنمی‌گردیم». مسوولان راه آهن مجبور شدند که نیروها را سوار قطار کنند. قطار مملو از جمعیت بود تا آنجایی که در راهروها نیز گروهی نشسته بودند. در پادگان دوکوهه نیروها را تقسیم کردند. من به گردان ابوالفضل در تیپ سیدالشهدا (ع) رفتم. در آنجا شناسنامه واقعیم را نشان دادم. ابتدا قبول نمی‌کردند، اما به سختی توانستم آن‌ها را راضی کنم که بمانم.

جمالی که شناسنامه‌اش را برای اعزام در اختیار من قرار داده بود، در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.

**: در چه عملیات‌هایی شرکت کردید؟

صادقی مقدم: ابتدا به جهت اینکه جثه ریزی داشتم در بخش تدارکات و پشتیبانی بودم، اما مدتی بعد به عنوان نیروی پیاده و کمک تیربارچی در عملیات‌ها شرکت کردم. در عملیات‌هایی همچون خیبر، والفجر ۸، کربلای ۵، عاشورای ۴، مرصاد، بیت المقدس ۲ شرکت کردم که در مجموع ۱۰ مرتبه مجروح شدم. از سر تا مچ پایم ۱۰ یادگاری از جنگ را در خود دارد. سر و پیشانیم ترکش خورده است. مچ پایم در یک عملیات مجروح شد و سرانجام پس از عمل، چند سانت از پای راستم کوتاه شد. در عملیات عاشورای ۴ هم شیمیایی شدم.

**: از نحوه شیمیایی شدنتان برایمان بگویید.

صادقی مقدم: در عملیات عاشورای ۴، عراق بمباران شیمیایی کرد. آن زمان خورشید وسط آسمان بود و ما هنوز ناهار نخورده بودیم. پس از بمباران بوی قرمه سبزی به مشاممان رسید. نمی‌دانستیم که عراق حمله شیمیایی کرده است. سر مست از بوی غذا بودیم که حالمان بد شد. به خاطر دارم افرادی که در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفته بودند، بدنشان تاول زده بود و به خود می‌پیچیدند.

 **: جبهه برای رزمندگان همچون یک دانشگاه بود. شما چه درس‌هایی از جبهه آموختید؟

صادقی مقدم: شکیبایی، انسانیت و کمک کردن به دیگران را در جبهه آموختم. در طول پنج سالی که جبهه بودم، با دوستانی همرزم بودم که شاهد شهادتشان شدم. دیدن شهادتشان بسیار دردناک‌ترین بود، اما به جهت رسیدن به اهداف والایمان باید مقاومت می‌کردیم.

در عملیات والفجر ۸ شاهد بودم که چند هواپیمای عراقی به سمت ما حمله کرد. یکی از نیروها یک هواپیما را منهدم کرد. خلبان آن هواپیما با چتر خود را به پایین پرتاب کرد، اما با این شرایط از بالا به نیروهای ما شلیک می‌کرد. خلبان هواپیمای دیگر هم این کار را تکرار کرد. این نوع رفتار نشان از ناجوانمردی نیروهای بعثی در جنگ داشت.

**: از خاطرات تلخ و شیرین‌تان از عملیات‌ها و رزمندگان نیز روایت کنید.

صادقی مقدم: در عملیات بیت المقدس ۲ نیروها زیر آتش خمپاره یک قبر کنند. یک نفر داخل قبر می‌رفت و باقی برایش نماز حاجت می‌خواندند. این کار نوبتی انجام می‌شد. فرمانده گردان به سمت ما آمد و با عصبانیت گفت: «این چه کاری است که انجام می‌دهید. با این کار جان نیروها را به خطر می‌اندازید.» فرمانده ما را یک جریمه گروهی کرد و به گردان انصار فرستاد. با این گردان به قله‌های قلاویزان رفتیم. حدود سه ماه در آنجا ماندیم. عملیات ایذایی عاشورای ۳ را به گردان ما سپرده بودند. پیش از شروع عملیات نیروها در چادر با هم شوخی می‌کرد و می‌خواندند: «رو به تهرانیم، پشت مهرانیم، پور احمد اصرار نکن دیگر نمی‌مانیم». پوراحمد فرمانده گردان بود. این شعرها را شنیده بود و به داخل چادر آمد و گفت: «نیروهای که قصد دارند به مرخصی بروند، اجازه دارند». آن شب هیچ کس راضی نشد که به تهران بازگردد. همه داوطلب برای شرکت در عملیات شدند. روز بعد یکی از رزمندگان به نام «جمشید» یک تونل به سمت دشمن کند. در آن عملیات نیروها از داخل تونل زیرزمینی به سمت دشمن رفتند و آن‌ها را محاصره کردند.

رفتارهای ناجوانمردانه بعثی‌ها در جنگ و رفتار از خودگذشته و ایثارگرانه رزمندگان من را بیش از پیش به ماندن در جبهه ترغیب می‌کرد. روزی که از ناحیه سر مجروح شدم، یکی از نیروها به نام «سیف الله تاجیک» سر من را شست. آن لحظه گمان نمی‌کردم که در مرحله دوم عملیات پیکرش را به عقب بکشم. این گونه رفتارها و وقایع جنگ تحمیلی را به دفاع مقدس تبدیل کرد.  

**: در حال حاضر به چه شغلی مشغول هستید؟

صادقی مقدم: به صنایع دستی علاقه ویژه‌ای دارم. مدت زیادی در یک کارگاه اسب‌های شیشه‌ای می‌ساختم. چندی بعد به ساخت تابلو با پودر شیشه روی آوردم. سال ۹۲ هم یک نمایشگاه در ورامین برپا کردم، اما متاسفانه نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت بلکه حدود ۹ میلیون ضرر کردم.

متاسفانه از صنایع دستی داخل کشور پشتیبانی نمی‌شود و از سوی مردم علاقمند شده‌اند که دکوراسیون خانه‌هایشان را با لوازم خارجی تزیین کنند.

جانبازان زیادی را می‌شناسم که می‌توانند کارهای دستی زیبایی را خلق کنند، اما از سوی ارگان یا سازمانی حمایت نمی‌شوند. به همین جهت در گوشه‌ای از خانه نشسته‌اند. انتظار داریم که جانبازان هنرمند شناسایی شوند و مورد بهره برداری قرار گیرند.

از آنجایی که صنایع دستی مورد استقبال قرار نگرفت. شروع به نوشتن کتاب کردم. از سال‌های قبل در فکر نوشتن خاطراتم بودم، زیرا معتقدم رسالت ما با اتمام جنگ تمام نشده است و باید فرهنگ جبهه را به نسل‌های بعد منتقل کنیم.

در حال حاضر هفت جلد کتاب نوشتم که یک جلد آن به نام «سجاده کاغذی» رونمایی شده است. باقی کتاب‌ها در سال جاری رونمایی خواهد شد.

از آنجایی که معتقدم باید ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را از مدارس آغاز کنیم. با همکاری یک انتشارات، تبلیغاتی را در سطح مدارس ورامین انجام دادیم تا نوجوانانی که علاقمند به نویسندگی در این حوزه هستند، به ما رجوع کنند.

منبع: دفاع پرس

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۱۹۰۱۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انفعال رژیم اردن در برابر جبهه مقاومت

هرچند این کشور در میانه عملیات اخبار منتشر شده را تکذیب کرد، اما ساعاتی پس از عملیات رسماً از نقش خود در دفاع از اسرائیل پرده برداشت. از طرفی این اقدام ملک عبدالله از دید دوستداران فلسطین هم دور نماند و امت‌های عربی و اسلامی توانستند ذات این شخصیت را بشناسند.

دولت اردن یک دولت مصنوعی است که انگلستان پس از جنگ جهانی اول و تقسیم سرزمین‌های امپراتوری عثمانی در پی معاهده سایکس پیکو ایجاد کرد.انگلستان در آن سال‌ها فرزندان شریف حسین-حاکم  مکه- را که در سرنگونی امپراتوری عثمانی کمک شایانی کرده بود، در عراق(فیصل) و اردن (عبدالله اول) روی کار آورد.

اردن از اساس یک کشور طبیعی و دارنده عناصر تشکیل دهنده یک ملت نیست و در یک قرن اخیر وظایف و مأموریت‌هایی را که غرب به پادشاهانش محول کرده انجام می‌دهد و در عوض از آن‌ها مساعدت مالی و تسلیحاتی می‌گیرد.در جریان عملیات وعده صادق نیز پادشاه اردن آسمان کشورش رادر اختیار کشورهای غربی و صهیونیستی قرار داد تا پهپادهای ایرانی را که عازم سرزمین‌های اشغالی بودند هدف قرار دهند.

البته این اقدام هزینه فراوان  و بی‌آبرویی روی دست این کشور جعلی گذاشت و در میان افکار عمومی دنیای عرب، ملک عبدالله دوم منفوریت بیشتری پیدا کرد و یک خائن و نوکر اسرائیل نامیده شد.

در خصوص نحوه واکنش ایران و کشورهای محور مقاومت به خیانت اردن این نکته را باید ذکر کرد که در حال حاضر این کشور در موضع انفعال قرار دارد و هرگونه اقدام تنش‌زای مستقیم به نفع این پادشاهی تمام خواهد شد.

در نتیجه باید با هوشمندی و تدبیر و دیپلماسی عمومی این وضعیت انفعالی اردن در داخل و خارج را تداوم بخشید.

نباید فراموش کرد ۶۰ درصد جمعیت اردن فلسطینی‌تبار هستند و از حمایت‌های این پادشاهی از اسرائیل منزجر شده‌اند و اگر یک جریان فرهنگی و رسانه‌ای روشنگرانه در خصوص خیانت‌های خاندان شریف هاشمی در یک قرن اخیر و حمایت آن‌ها از طرح های استعمار در منطقه ایجاد شود، بدون شک در سال‌های آینده تحولات اجتماعی و سیاسی در این کشور رنگ و بوی دیگری خواهد گرفت که تقویت جریان‌های مقاومت در آنجا را در پی خواهد داشت.

دیگر خبرها

  • پسکوف: ترس به جان اوکراینی‌ها افتاده؛ باید کار را تمام کنیم
  • روس‌ها: ترس به جان اوکراینی‌ها افتاده است/ باید کار را تمام کنیم
  • انفعال رژیم اردن در برابر جبهه مقاومت
  • رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح: اگر جرمی در بین نیروهای مسلح اتفاق بیفتد مجازات این نیروها سنگین تر و شدیدتر خواهد بود
  • کارگران در خط مقدم جبهه اقتصادی و تولید هستند
  • رسانه‌های جبهه مقاومت روز به روز قدرت بیشتری می‌گیرند
  • آغاز ساخت پایانه مکانیزه مواد معدنی در مجتمع بندری امام خمینی
  • کار بزرگ شهید شفیع زاده در توپخانه سپاه
  • بیداری جهانی زمینه تحول در جبهه مقاومت را رقم خواهد زد
  • مبارزه با بیماری زنگ زرد غلات در ۲۶۱ هکتار از مزارع آذربایجان‌غربی